شنبه قبل نیمه شعبان ....
شنبه قبل نیمه شعبان ....
بارهاگفته بودم ممکنه دیدلر حضوری پشیمونش کنه گفت بود نه حتی بعدش گفت نه می دونستم اولین بار و آخرین باره- من راجع چهره ام اعتماد بنفس زیادی ندارم بخاطر همین فکر کردم بپرسم با عکسای پرو فایلم متفاوتم ؟ اونم گفتن نه خوبی باز من می دونم خوب نبودم و نیستم فقط یه جمله دنیام بهم ریخت گفت تو خیلی زلالی دلم نمی خواست ببینه اما دید دلم رو - ذهنم رو درونم دید تنهاییم دید....رفتنش سخت بود و رفت ....شاید به ظاهر نه اما رفت من موندم و همه تنهاییام ..........
به عکس روزای دیگه جمعه کمترین ارتباط داشتیم و ... هرچند انگار ظاهرا همه چی خوب بود ......از دلتنگیش گفت از موضوعی که برا اون خیلی مهمه و هر روز راجع بهش صحبت کرده بودیم ..............بهونه رفتن .... وفتی دلش نباشه بمونه بهونه اش چه فرقی می کنه ....می دونم چهره ساده من انفدر جذاب هست که نتونه فراموشم کنه .. اما ... تو این روز خوب من چفدر دلتنگم چفدر دلم گریه می خواد... همیشه پذیرفته نشدن سخته اونم برای من که همیشه سعی کردم بهتریم باشم و بودم ...........منتظرم جملات خداحافظیش بشنوم امروز یا نهایتا فردا ....چفدر میشکنم....خدایا ممنونم لحظات خوبی که سر راهم قرار دادی و خدایا با خودت حرف دارم خیلی ...خدایا بهم تحمل بده ........